عناصر توسعه و عدالت اقتصادی از منظر قرآن
 
سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 12:41 ::  نويسنده : مریم پاپی رضایی

 

 

عناصر توسعه و عدالت اقتصادی

 

تمامی نظامهای اقتصادی هدف خود را عدالت می‏دانند؛ اما در تفسیر آن اختلافات اساسی دارند. از این رو باید دید عناصر مؤثر در عدالت اقتصادی از دیدگاه اسلام چیست. اسلام عدالت اقتصادی را قائم به دو عنصر می‏داند: رفاه عمومی، و تعدیل ثروت.

 

الف ـ رفاه عمومی

 

در جامعه اسلامی وضعیت معیشتی باید به گونه‏ای باشد که تمامی آحاد جامعه ازامکانات زندگی در تمام زمینه‏ها (بهداشت، درمان، تغذیه، آموزش، مسکن و...) در حد کفاف برخوردار باشند. این مفهوم از رفاه عمومی مستلزم رفع فقر از جامعه نیز هست و نیازی به طرح این امر به عنوان هدفی مستقل از اهداف اقتصاد نمی‏باشد. در این زمینه به اجمال اشاره می‏کنیم که فقر و غنا از مفاهیم مؤثر در اقتصادند که دیدگاه هر آیین اعتقادی و اجتماعی نسبت به آن در رفتارهای اقتصادی پیروان آن مکتب و نظام اقتصادی آن، تأثیر بسزایی دارد؛ مثلاً آیینی که ثروت را پلید دانسته، فقر را تقدیس می‏کند، با مسلکی که کاملاً عکس این را می‏گوید، در بحثهای اقتصادی بسیار متفاوت خواهد بود. نگاهی به معانی فقر و غنا در آیات و اخبار، تصویری صحیح از این دو پدیده را در معارف اسلامی به ما نشان می‏دهد. فقر و غنا به چهار معنی در آیات و روایات معصومان به کار رفته که سه معنای اول آن ناظر به مفهوم اقتصادی این دو کلمه نیست.

 

معنای اول، فقر ذاتی و نیاز همیشگی انسان به خداوند است. قرآن می‏فرماید:

 

«یا ایهاالناس انتم الفقراء الی اللّه‏ و اللّه‏ هوالغنی الحمید» (فاطر /15)

 

معنای دوم، فقر نفس است. انسانی که خود را نیازمند و برده مال و مقام می‏بیند، در حقیقت، فقر در جان و روحش ریشه دوانده که بدترین فقرهاست.

 

امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «فقر النفس شرّالفقر.» این همان طمع و آز است که جان را از درون می‏سوزاند.

 

پیامبر فرمود: «ایّاک و الطمع، فانّه فقر حاضر وعلیک بالیاس عما فی ایدی الناس.»

 

این فقر نوعی بیماری روانی و ضعف نفسانی است. این فقیر هرچه کسب کند بر فقرش افزوده و شعله‏های طمعش بیشتر می‏گردد. در مقابل، غنای از دیگران و دل نبستن به جاه و مقام آنان، دوای این بیماری است.

 

معنای سوم، فقر معرفت است و بی توجهی به حقایق جهان و نقطه مقابل آن، بصیرت و درایت است.

 

علی علیه‏السلام می‏فرماید: «لاغنی کالعقل و لافقر کالجهل.

 

معنای چهارم که مورد بحث ماست، فقر و غنای مالی است. فقر مالی از دید اسلام امری مطلوب معرفی نشده، بلکه چیزی منفور که می‏تواند سبب مشکلات اخلاقی و اجتماعی بزرگ گردد، شناخته شده است. فقر عاملی است که بسیاری از بدبختیهای بشر از آن ناشی می‏شود. ریشه بسیاری از جرمها و تبهکاری ها را باید درفقر مادی جست و جو کرد و نکوهشی که درباره فقر رسیده، شاهدی بر لزوم رفاه عمومی و دستیابی افراد به حداقل نیازها و زندگی با کفاف است.

 

لقمان حکیم در وصف فقر می‏گوید :

 

«ذقت المرارات کلّها فماذقت شیئا امرّ من الفقر؛»تمامی تلخیهای زندگی را چشیدم، در میان آنها فقر تلخترین بود.

 

امام صادق علیه‏السلام از ابراهیم خلیل نقل می‏کند که: خداوندا فقر از آتش نمرود سخت‏تر است.

 

پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرموده‏اند:

 

«اربعة قلیلها کثیرٌ: الفقر والوجع، والعداوة والنار»؛ چهار چیز است که اندک آن هم زیاد است ؛ فقر، درد، دشمنی و آتش.

 

امام علی علیه‏السلام می‏فرماید:

 

«یا بنّی انّی اخاف علیک الفقر، فاستعذ باللّه‏ منه، فانّ الفقر منقصة للدین مدهشة للعقل داعیة‏للمقت. »

 

ایشان در جای دیگر می‏فرماید: «الفقر، الموت الاکبر» ؛ فقر مرگ بزرگتر است. و نیز فرموده‏اند: اگر فقر در قالب مردی برایم تجلی می‏کرد او را می‏کشتم.

 

از این رو قرآن کریم (به منظور ایجاد توازن اجتماعی، رفع فقر و رفاه عمومی) صدقات را برای درمان فقر فقرا معین می‏نماید. «انما الصدقات للفقراء» (توبه/60) و ترس از فقر را یکی از دستاویزهای شیطان می‏شمارد:« الشیطان یعدکم الفقر» (بقره /268). با این همه، آنچه بیش ازخود فقر اثر سوء دارد، احساس فقر و ناداری و کمبود است. لذا علی علیه‏السلام می‏فرماید:

 

«خداوند بر پیشوایان حق واجب ساخته که خود را با مردمان تنگدست برابر نهند، تا این که بر فقیر فقرش فشار نیاورد.»

 

همین احساس ناداری و نیازمندی نزدیک به کفر شمرده شده است: «کاد الفقر ان یکون کفرا.»

 

فقر مالی هرچندنکوهیده و دارای آثار سوء اخلاقی و اجتماعی است، ولی فقر نفس بدتر و عواقب آن شوم‏تر است. این فقر حتی با غنای مالی نیز قابل جمع است ؛ یعنی چه بسا کسانی که در عین برخورداری از امکانات خوب رفاهی، خود را فاقد «آنچه باید» می‏پندارند و با مقایسه خویش با دیگران که از امکانات بیشتری برخوردارند خویشتن را فقیر می‏پندارند. چه بسا افرادی که در فقر و تنگدستی به سر می‏برند، ولی در درون خود از آرامش و سکون برخوردارند، و خویش را از آنچه دیگران دارند، بی نیاز می‏بینند. این حالت همان «استغناء» و بالاترین بی‏نیازی است. این حالت وقتی در آدمی پدید می‏آید که به مقام توکل رسیده باشد. پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

 

«من اراد ان یکون اغنی الناس فلیکن بما فی ید اللّه‏ اوثق منه بما فی یدغیره.»

 

بدین سان از این تعالیم نورانی آشکار می‏گردد که فقر ـ چنانچه برخاسته از استغنای نفس نباشدـ مذموم و ناپسند است و جامعه اسلامی باید از امکانات رفاهی مناسب برخوردار باشند بخصوص اگر ثروت و مال انسان را از خدا غافل نکرده و کمکی در مسیر تقوای الهی باشد. اما اگر شخص ثروت را عامل بی‏نیازی از خدا بپندارد، باعث گمراهی او خواهد شد. لذا پیامبر فرمود:

 

«بر امت خویش پس از خود از سه خصلت هراسناکم... یکی این که مال در بینشان فراوان گردد، به گونه‏ای که طغیان کنند و سرمست و غافل شوند.»

 

بنابراین عدالت اقتصادی در جامعه اسلامی به معنای رفع فقر و ایجاد رفاه عمومی (معیشت کفافی) است و آیاتی که فقیر را به عنوان مورد انفاق (خمس، زکات، صدقات و...) معرفی می‏کند، برای این است که انفاقات راهی برای رسیدن به رفاه عمومی است و رفاه عمومی یکی از اهداف اقتصادی اسلام شمرده شده است:

 

«ما افاء اللّه‏ علی رسوله من اهل القری فللّه و للرسول ولذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل»(حشر/7)

 

«واعلموا انما غنمتم من شی‏ء فانّ للّه‏ خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی والمساکین وابن السبیل»(انفال /41)

 

«انماالصدقات للفقراء والمساکین»(توبه60)

 

«للفقراء الذین اُحصروا فی سبیل اللّه‏...»(بقره /273)

 

«و فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم»(ذاریات /19)

 

در روایات نیز مطالب فراوانی درباره روش برخورد حکومت نبوی و امامان معصوم با فقرا و مساکین وجود دارد که مبین تأمین رفاه عمومی به عنوان یکی از عناصر عدالت اقتصادی است.

 

امام صادق علیه‏السلام فرموده‏اند: به فقیر آن قدر زکات داده می‏شود که او را بی نیاز گرداند. و یا این که: «باید به فقیر آن مقدار داده شود که بخورد و بیاشامد و بپوشد و ازدواج کند و صدقه دهد و به حج برود.»

 

نتیجه آن که ایجاد رفاه عمومی (رفع فقر و تأمین معاش کفافی) یکی از اهداف اقتصادی دراسلام می‏باشد.

 

ب ـ تعدیل ثروت

 

یکی دیگر از عناصر اقتصادی از نگاه اسلام تعدیل ثروت است ؛ در جامعه اسلامی نباید تفاوت فاحشی بین افراد از نظر برخورداری از مواهب مادی وجود داشته باشد. هرچند تفاوت افراد در دستیابی به مال قابل انکار نیست ؛ چه این تفاوتها تکوینی بوده و افراد بشر از حیث استعداد جسمی، روحی، صبر، شجاعت، همت، ذکاوت و نوآوری و توانایی بدنی و امثال آن بایکدیگر اختلاف دارند. این تفاوتها نتیجه امور قهری که طبقه اجتماعی دراثر وضعیت اقتصادی بر او تحمیل کرده باشد نیست و از بین بردن آن نه ممکن است و نه مفید ؛ زیرا همین اختلافات کاروان تمدن بشری را به جلو برده و می‏برد و امکان رشد و ترقی جامعه را فراهم می‏آورد. قرآن این تفاوتها را نشانه حکمت و تدبیر الهی معرفی می‏کند:

 

«ما لکم لاترجون للّه‏ وقارا وقد خلقکم اطوارا»(نوح /14ـ13).

 

پس درعین پذیرش تفاوت تکوینی افراد در استعدادها و روحیات، اسلام می‏گوید میان افراد و اقشار جامعه نباید فاصله زیاد در برخورداری از مواهب مادی وجود داشته باشد و از این رو برای ایجاد توازن در جامعه، به تعدیل ثروت (برای ایجاد عدالت اقتصادی) فرمان می‏دهد. علت این امر آن است که اولاً، ثروت فراوان در اغلب افراد باعث غفلت از خدا و گرفتاری به هواهای شیطانی می‏شود:«الهیکم التکاثر» (تکاثر/1)

 

«زیاده خواهی در متاع دنیا و زینتهای آن و مسابقه در ثروت اندوزی شما را از آنچه مهم است ـ یعنی یاد خداوند تعالی ـ غافل کرده است.»

 

ثانیا، اگر ثروت در جایی انباشته شود، نیکی و معروف در جامعه از بین می‏رود و فقرا احساس فقر می‏کنند و اغنیا دچار سرمستی و غرور می‏شوند و فقرا احیانا به کارهای پلید دست می‏زنند تا به آنچه ندارند برسند. از این رو اسلام تنها به توصیه‏های اخلاقی برای جلوگیری از فقر بسنده نکرده، بلکه تعدیل ثروت و کاستن از فاصله بهره‏برداری‏های مادی در جامعه را هدف اقتصادی خود معرفی کرده است. شیوه‏ای که اسلام برای این امر می‏پذیرد، جلوگیری از افراد مستعد و توانمند از تلاش، فعالیت و رسیدن به ثروتهای بالا نیست، بلکه با اجرای امور زیر به این مهم می‏پردازد:

 

الف ـ ستاندن حقوق فقرا از اغنیا:

 

معمولاً ثروتمندان با عدم پرداخت حقوق دیگران مالی انبوه برای خویش فراهم می‏سازند و دولت اسلامی وظیفه دارد مانع تکاثر ثروت شود. گذشته از این، احکام و مقررات اسلامی در بعد اقتصادی به گونه‏ای است که از انبوه شدن ثروت جلوگیری می‏کند. قرآن کریم می‏فرماید:

 

«والذین یکنزون الذهب و الفضّة ولاینقونها فی سبیل اللّه‏ فبشّرهم بعذاب الیم» (توبه/34)

 

این آیه شریفه و تمامی آیاتی که از کنز و مال اندوزی نهی نموده‏اند گواهند که انباشت ثروت و دست به دست گشتن آن بین طبقات خاص صحیح نیست و با نهی از کنز، و امر به انفاق به عنوان راهی برای رسیدن به تعدیل ثروت در جامعه، باید عدالت اقتصادی ایجاد شود.

 

امام رضا علیه‏السلام درباره فلسفه تشریع زکات می‏فرماید:

 

«ان علة الزکاة من اجل قوت الفقراء و تحصین اموال الاغنیاء.»

 

علت تشریع زکات تأمین مخارج فقرا و محدودکردن اموال ثروتمندان است.

 

قرآن در اموال اغنیا حقی برای فقرا و محرومان قائل است و آنان که این حق را نپردازند به عنوان سارق اموال فقرا معرفی شده‏اند. در اصل، گناه اغنیا سبب به وجود آمدن فقر و محرومیت درجامعه می‏شود:

 

«ان الناس ما افتقروا ولااحتاجوا ولا جاعوا الا بذنوب الاغنیاء.» لذا در قیامت مورد بازخواست و مؤاخذه واقع خواهند شد. از این رو ثروتمندان حق ندارند شرکای خود را از اموال خود محروم سازند:

 

«ان اللّه‏تبارک تعالی اشرک بین الاغنیاء والفقراء فی الاموال، فلیس لهم ان یصرفوها الی غیرشرکائهم.»

 

بنابراین دولت اسلامی برای جلوگیری از تکاثر ثروت و ایجاد تعادل اقتصادی می‏تواند دریافت زکات و خمس و یا وضع مقرراتی دیگر، بخشی از اموال اغنیا را گرفته و به مصرف محرومان برساند تا فقر و محرومیت از بین برود. امام خمینی می‏فرمود:

 

«اسلام مالکیت را قبول دارد، ولی قوانینی در اسلام می‏باشد که مالکیت را تعدیل می‏نماید. اگر به قوانین اسلام عمل شود هیچ کس دارای زمینهای بزرگ نمی‏شود. مالکیت در اسلام به صورتی است که تقریبا همه در یک سطح قرار می‏گیرند.»

 

پس کمبود و نگرانی برای تحقق عدالت اقتصادی از ناحیه قوانین اسلامی نیست، بلکه به سبب پیاده نشدن آنهاست.

 

ب ـ حمایت از فقرا و محرومان:

 

فقر و محرومیت فقرا به خاطر اراده و مشیت الهی نیست، بلکه بر اثر ظلم اغنیا و سرقت اموال فقرا توسط آنان است. سیره انبیاء و اولیای الهی بر دلجویی از بینوایان بوده است. حضرت سلیمان بامدادان با ثروتمندان احوالپرسی می‏کردو نزد تنگدستان می‏آمد و با آنان می‏نشست و می‏فرمود مسکینی هستم با مسکینان

 

خداوند در شب معراج به پیامبر گرامی اش فرمود: «از ثروتمندان دوری کن و از نشستن با آنان بپرهیز.» در قرآن کریم به پیامبر می‏فرماید:

 

«واصبرنفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغداوة‏والعشیّ یریدون وجهه و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا ولاتطع منْ اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه وکان امره فرطا»(کهف/28).

 

پیامبر خود از آغاز تا انتها زندگی زاهدانه داشت، و وصی و جانشین او علی علیه‏السلام نیز زندگی خود را با فقیرترین افراد یکسان ساخته بود. در عصر ما، امام خمینی قدس‏سره به حمایت شدید از این قشر عنایت داشت و «عدول از آن را عدول ازعدالت اجتماعی اسلامی» می‏دانست و برای احقاق حقوق آنان آمادگی خود را برای دفاع تا آخرین قطره خون اعلام نمود. و از این که روزی سیاست مسؤولان کشور، پشت کردن به دفاع از محرومان و رو آوردن به حمایت از سرمایه‏دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند، به خدا پناه می‏برد.ی ایشان میزان سیاست اسلام را در عرصه دفاع از محرومان آن قدر قوی می‏دانستند که آن را با روحیه شهادت‏طلبی ملت مقایسه نموده، می‏فرمود:

 

«ترس جهانخواران از گرایش اقتصاد اسلامی به سمت محرومان به میزان ترس از شهادت‏طلبی و سایر ارزشهای ایثارگرانه ملت [می‏باشد]».

 

البته حمایت از محرومان به معنای از بین بردن فقر و محرومیت آنان است نه ابقای آن و حمایت از آنان در عین وجود فاصله طبقاتی.

 

ج ـ برگرداندان اموال به غارت رفته:

 

در دوران بی‏عدالتی، عده‏ای اموالی را از طرق نامشروع به چنگ آورده و ثروتی به هم زده‏اند. این ثروتهای بادآورده، متعلق به مردم است که باید به بیت‏المال برگردانده شود. امام‏علی علیه‏السلام در آغاز خلافتش فرمود:

 

«واللّه‏ لو وجدته قد تزوّج به النساء وملک به الاماء لرددته، فانّ فی العدل سعة و مَن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق.»

 

د ـ تقسیم عادلانه ثروت و امکانات:

 

مواهب طبیعی و اموال عمومی، متعلق به همه افراد جامعه است و همگان در برخورداری از آن مساوی هستند. البته این مسأله با این که برخی به خاطر تلاش بیشتر استحقاق بیشتری داشته باشندمنافات ندارد، به شرط آن که امکانات و زمینه تلاش و فعالیت بیشتری برای همه فراهم باشد. سیره پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام این گونه بود. علی علیه‏السلام در بیت المال به طور مساوی عمل می‏کرد و می‏فرمود: «من در قرآن تفاوتی بین فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحق نمی‏بینم.» و هنگامی که مورد اعتراض قرار می‏گرفت، به روش پیامبر استناد جسته، می‏فرمود:

 

«اعطیتُ کماکان رسول اللّه‏ یُعطی بالسویة ولم اجعلها دولةً بین الاغنیاء.»

 

امام صادق علیه‏السلام می‏فرمود:

 

«اهل الاسلام هم ابناء الاسلام اسوّی بینهم فی العطاء و فضائلهم بینهم و بین اللّه‏ احملهم کبنی رجل واحد.»

 

پیروان اسلام فرزندان اسلامند، میان آنان در پرداخت بیت‏المال مساوات را رعایت می‏کنم و فضائل آنان مربوط به رابطه آنها با خداست و مانند فرزندان یک شخص با آنان رفتار می‏کنم.

 

بدین سان معلوم می‏شود فضائل روحی و معنوی مجوزی برای برخورداری بیشتر از بیت‏المال نیست ؛ زیرا بیت‏المال متعلق به همگان است و سبقت در اسلام، حضور در جبهه و جهاد و تقوای بیشتر نمی‏تواند موجب برخورداری از سهم بیشتر باشد، چه رسد به آن که افرادی بر اثر وابستگی به فلان شخص و فامیل و قبیله خود را مستحق سهم زیادتری از اموال عمومی بدانند. البته وظیفه همگان بویژه حاکم اسلامی ـ قبل از هرچیزـ از بین بردن روح جاهلی تبعیض از طبقات مختلف جامعه است. این امر زمینه ساز تحقق عدالت اجتماعی است. تفاوت نمی‏کند که این روحیه در تاجر و ثروتمند باشد یا صاحب منصب یا عالم دارای موقعیت و یاسایر اقشار مردم. تا وقتی که ثروتمند به خاطر ثروتش، وزیر و وکیل به خاطر موقعیتش، آقازاده به خاطر خاندانش و... خود را بیش از دیگران «ذی حق» بداند و از دولت اسلامی در برخورداری از بیت‏المال «متوقع» باشد و مانع و رادعی در برابر این افزون خواهی و بهره‏مندی ازامکانات نباشد، عدالت اجتماعی محقق نخواهد شد. وظیفه حاکم اسلامی مقابله با این رذیلت اخلاقی و اجتماعی است.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ

عنوان عدالت، آرمانی انسانی است و سابقه‏ای به قدمت عمر بشر دارد
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قرآن و عدالت اجتماعی و آدرس edalaeegtemayi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 9652
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1